اینجا همه چی در همه

اینجا همه چی پیدا میشه بدو بیا تو...

سلام دوستای گلم

به وبلاگم خوش اومدین

 

لحظه های خوبی در وبلاگم داشته باشین

 

نظر هم یادتون نره

[ یک شنبه 17 دی 1398برچسب:,

] [ 17:27 ] [ sheida ]

[ ]

پیری و معركه گیری....مطلب ارسالی ازcamel


خانم میان سالی سکته قلبی کرد و سریعاً به بیمارستان منتقل شد. وقتی زیر تیغ جراح بود عملاً مرگ را تجربه کرد. زمانیکه بی هوش بود فرشته ای را دید.
 
از فرشته پرسید: آیا زمان مردنم فرا رسیده است؟
 
فرشته پاسخ داد: نه، تو ۴۳ سال و ۲ ماه و ۸ روز دیگر فرصت خواهی داشت.
 
بعد از به هوش آمدن برای بهبود کامل خانم تصمیم گرفت که در بیمارستان باقی بماند. چون به زندگی بیشتر امیدوار بود، چند عمل زیبایی انجام داد. جراحی پلاستیک، لیپساکشن، جراحی بینی، جراحی ابرو و … او حتی رنگ موی خود را تغییر داد.
 
خلاصه از یک خانم میان سال به یک خانم جوان تبدیل شد!
 
بعد از آخرین جراحی او از بیمارستان مرخص شد. وقتی برای عریمت به خانه داشت از خیابان عبور می کرد، با یک آمبولانس تصادف کرد و مرد!
 
وقتی با فرشته مرگ روبرو شد بهش گفت: من فکر کردم که گفتی ۴۰ سال و اندی بعد مرگ من فرا می رسه؟ چرا من رو از جلوی آمبولانس نکشیدی کنار؟ چرا من مردم؟
فرشته پاسخ داد؛ ببخشید، وقتی داشتی از خیابون رد می شدی نشناختمت.......!

 

[ شنبه 22 بهمن 1391برچسب:,

] [ 19:14 ] [ ]

[ ]

راننده تاکسی

مسافر تاکسی آهسته روی شونه‌ی راننده زد، چون می‌خواست ازش یه سوال بپرسهراننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد… نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس… از جدول کنار خیابون رفت بالا… نزدیک بود که چپ کنه… اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چند ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود، تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمی‌دونستم که یه ضربه‌ی کوچولو آنقدر تو رو می‌ترسونه" راننده جواب داد: "واقعا تقصیر تو نیست… امروز اولین روزیه که به عنوان یه راننده‌ی تاکسی دارم کار می‌کنم… آخه من 25 سال راننده‌ی ماشین جنازه کش بودم…!"

[ شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,

] [ 20:16 ] [ ]

[ ]

کیف پول

من خیلی خوشحال بودم.

 من و نامزدم قرار ازدواجمون رو گذاشته بودیم. والدینم خیلی کمکم کردند، دوستانم خیلی تشویقم کردند و نامزدم هم دختر فوق العاده ای بود.
فقط یه چیز من رو یه کم نگران می کرد و اون هم خواهر نامزدم بود…!
اون دختر باحال، زیبا و جذابی بود که گاهی اوقات بی پروا با من شوخی های ناجوری می کرد و باعث می شد که من احساس راحتی نداشته باشم.
یه روز خواهر نامزدم با من تماس گرفت و از من خواست که برم خونه شون برای انتخاب مدعوین عروسی!
سوار ماشینم شدم و وقتی رفتم اونجا اون تنها بود و بلافاصله رک و راست به من گفت: ...

 

 

مطلب ارسالی ازcamel


ادامه مطلب

[ شنبه 19 بهمن 1391برچسب:,

] [ 20:15 ] [ ]

[ ]

شما اگر جای این دختر بودین چیکار میکردین؟

یکی از رفقا که مدت زیادی نیست به سمت استادی یکی از دانشگاهای تهران نائل اومده نقل میکرد که سر یکی از کلاسهام توی دانشگاه یه دختری بود که دو سه جلسه اول ده دقیقه مونده بود کلاس تموم بشه زیپ کوله اش رو میکشید و میگفت استاد خسته نباشد  البته منم به شیوه همه استادای دیگه به درس دادن ادامه میدادم و عین خیالم نبود یه روز آخرای کلاس زیر چشمی میپاییدمش به محض اینکه دستش رفت سمت کوله گفتم خانم زیپتو نکش هنوز کارم تموم نشده D;    همه کلاس منفجر شدن از خنده نتیجه این کار این بود که دیگه هیچوقت سر کلاس بلبل زبونی نکرد و هیچوقت هم دیگه با اون کوله ندیدمش توی دانشگاه

نتیجه اخلاقی:حواستون جمع استادای جوون دانشگاه باشه

مطلب ارسالی از camel

[ شنبه 7 بهمن 1391برچسب:,

] [ 17:21 ] [ sheida ]

[ ]

حالا هی سر معلما و استاداتون کلاه بذارین...!

چهار دانشجوشب امتحان به جای درس خوندن به تفریح رفته بودن و هیچ آمادگی برای امتحان نداشتن

روز امتحان به فکر چاره افتادن و حقه ای رو سوار کردن

به اینصورت که سر و صورتشون رو کثیف کردن و مقداری هم لباساشون رو پاره کردن و تو ظاهرشون تغییراتی رو به وجود اوردن بعد به دانشگاه پیش استاد رفتن و ماجرا رو این طور به استاد گفتن که دیشب به یه مراسم عروسی در خارج از شهر رفته بودیم و در راه برگشت از شانس بد ما یکی از لاستیک های ماشین پنچر شد و با هزار زحمت و هل دادن ماشین رو به جایی رسوندیم و اینطور بود که به آمادگی لازم برای روز امتحان نرسیدیمنت

درنهایت قرار میشه که استاد سه روز دیگه یک امتحان اختصاصی برای این چهار نفر برگزار کنه

اونها هم خوشحال از این موفقیت سه روز تمام درس میخونن و روز امتحان با اعتماد به نفس بالا به اتاق استاد میرن

استاد عنوان میکنه به خاطر خاص و خارج از نوبت بودن امتحان باید هرکدوم تو یه کلاس بشینن و امتحان بدن اونها هم به دلیل آمادگی کامل موافقت میکنن

سوالات امتحان حاوی دو سوال بود:

1. نام و نام خانوادگی (6نمره)

2.کدوم لاستیک ماشین پنچر شده بود؟(12نمره)

الف)لاستیک سمت راست جلو                        ب)لاستیک سمت چپ جلو

ج)لاستیک سمت راست عقب                          د)لاستیک سمت چپ عقب

نتیجه اخلاقی:اساتید دانشگاه و معلما خیلی بیشتر از اون چیزی که فکر میکنید باهوش و زرنگ هستن

مطلب ارسالی از camel

[ شنبه 30 دی 1391برچسب:,

] [ 15:49 ] [ sheida ]

[ ]

تا حالا همچین چیزی دیده بودین؟!

[ سه شنبه 26 دی 1391برچسب:,

] [ 19:5 ] [ sheida ]

[ ]

جالبه...

سلام امروز یه چیز جالب براتون زدم خیلی جالبه حتما امتحان کنید


اولctrl+f روبزنید

یه کادری پایین مرورگرتون باز میشه

حالا تو کادر find عدد 9 رو توش بنویسید وبعد شکل ماژیکه رو بزنید


96699999966699999966996666996669999666996666999
99699999999699999999699666699669966996699666699
99669999999999999996699666699699666699699666699
99666699999999999966666999966699666699699666699
99666666999999996666666699666699666699699666699
99666666669999666666666699666669966996699666699
99666666666996666666666699666666999966669999996

ببین چی میشه!!! 

 


 

[ شنبه 23 دی 1391برچسب:,

] [ 19:28 ] [ sheida ]

[ ]

بیچاره خارجیا

خیلی دوست دارم بدونم این خارجیا چی مطلب میزارن بدبختا!!! تو مملکتشون نه دکتر شریعتی دارن، نه جنتی دارن نه کوروش کبیر دارن، نه اختلاس دارن، نه دریاچه ارومیه دارن خشک بشه، نه انقلاب کردن که ...، نه سهمیه بنزین دارن، نه گلشیفته دارن، نه اصغر فرهادی دارن که بهشون حال بده، نه شاهین نجفی دارن که... نه خلیج همیشگی‌ فارس دارن هی‌ دودور دودور کنن نه بندر همیشه عباس نه ترک و لٔر و رشتی، سرش هی‌ گوشزد کنن نه ارتحالی ، نه ولادتی نه فرنودی ، نه شوشولی، نه گشت ارشادی خلاصه خیلی‌ بیچارن بدبختا!

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:17 ] [ sheida ]

[ ]

دیوونه
نمیدونم چه مرضیه لامصب بعضیا میگن "عزیزم" انگار فحش دادن ولی بعضیام هستن به آدم میگن "دیوونه" انگار دنیا رو به آدم دادن ...!!!

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:16 ] [ sheida ]

[ ]

دخترک

معلم عصبی دفتر رو روی میز كوبید و داد زد: سارا ... دخترك خودش رو جمع و جور كرد، سرش رو پایین انداخت و خودش رو تا جلوی میز معلم كشید و با صدای لرزان گفت: بله خانوم؟ معلم كه از عصبانیت شقیقه هاش می زد، تو چشمای سیاه و مظلوم دخترك خیره شد و داد زد: چند بار بگم مشقاتو تمیز بنویس و دفترت رو سیاه و پاره نكن؟ هـــا؟! فردا مادرت رو میاری مدرسه می خوام در مورد بچه بی انضباطش باهاش صحبت كنم!... دخترك چونه ی لرزونش رو جمع كرد... بغضش رو به زحمت قورت داد و آروم گفت: خانوم... مادرم مریضه سرطان داره... اما بابام گفته آخر ماه بهش حقوق می دن... اونوقت می شه مامانم رو بستری كنیم كه دیگه از گلوش خون نیاد... اونوقت می شه برای خواهرم شیر خشك بخریم كه شب تا صبح گریه نكنه... اونوقت... اونوقت قول... داده اگه پولی موند برای من هم یه دفتر بخره كه من دفترهای داداشم رو پاك نكنم و توش بنویسم... اونوقت قول می دم مشقامو... معلم صندلیش رو به سمت تخته چرخوند و گفت: بشین سارا ... و اشكهایش آرام روی گونه هایش لغزید

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:14 ] [ sheida ]

[ ]

بارونه

سر یکی از کلاسهای دانشگاه استاد داشت حضور غیاب میکرد. اسم یکی از دختر های کلاس رو خوند . خانم بارونه فلانی. بعد گفت اسمتون بارونه هست؟ دختره با عشوه بله استاد، استاد: باران شنیده بودم اما بارونه اولین باره که می شنوم دختره با عشوه ادامه داد چون اون روزی که من به دنیا اومدم برای پدر و مادرم روز خاطره انگیزی بود و هوا هم بارونی بود اسمم رو گذاشتن بارونه. یکی از پسر های کلاس هم در جواب گفت : یعنی اگه هوا آفتابی بود اسمت رو میذاشتن آفتابه؟!

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:14 ] [ sheida ]

[ ]

مخ زنی

يكی از معجزات دخترا اينه كه دخترا ذاتا بلدن مخ پسرا رو بزنن، اونم یه جوری كه پسره فكر كنه خودش مخ زده!!!

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:10 ] [ sheida ]

[ ]

نه مامان!

مامان، اجازه هست ابروهامو بردارم؟؟؟... نه مامان

اجازه هست موهامو زيتوني کنم؟؟؟... نه مامان

اجازه هست تونيک صورتي بپوشم؟؟؟... نه مامان

اجازه هست مثه باربي آرايش کنم؟؟؟...  نه ماماااااااااان

يعني چي که همش ميگي نه؟!!!، من 18 سالم شده ها!!!!!

مامان: ااااااه، جمشيدخفه ميشي ياخفت کنم؟؟؟

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:8 ] [ sheida ]

[ ]

عشق در دانشگاه

یک دانشجو عاشق دختر همکلاسیش بود...، بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد... اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه به حراست میگه روزها از پی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت "من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن." ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد. چهار سال آزگار گذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت!


نتیجه اخلاقی این ماجرا : پسرهای دانشجو هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند!!!به بخت خود پشت نکنید و جواب بله رو همون اول بدید!!!

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:5 ] [ sheida ]

[ ]

بیماری یخچال گرایی

بیماری یخچال گرایی: نوعی بیماری روانیست که فرد را تحریک به باز کردن درب یخچال می‌کند، در حالی‌ که نه تشنه است، نه گرسنه است و نه اصلا میداند که چه می‌خواهد از علائم این بیماری این است که فرد از اتاقش خارج میشود سرگردان راه آشپزخانه را در پیش می‌گیرد درب یخچال را باز می‌کند، چیزی بر نمیدارد درب را می‌بندد. این بیماری به وفور در مین متولدین دهه‌های ۶۰ به چشم می‌خورد

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:4 ] [ sheida ]

[ ]

شورت

آقایون عزیز : در تاریخ چند هزار ساله این مملکت، موردی نداشتیم که لیلی عاشق کـ...ن مجنون بشه !!! سر جدتون شلوارو بکشین بالا... این مارک شورت رو هم بکنین بزنین روی سینه تون اگه خیلی واجبه

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:2 ] [ sheida ]

[ ]

این کجاش خوشگله؟

فقط زن ایرانی می تونه با هیکل قلمبه، موهای شونه نکرده، با بوی قورمه سبزی از آشپزخونه بدو بدو برای دیدن صحنه معرفی ملکه زیبایی 2012 بیاد و با اعتماد به نفس کامل بگه: این کجاش خوشگله؟

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 18:0 ] [ sheida ]

[ ]

آیا...؟!

آیا از صبح تا شب در اینترنت و جوامع مجازی علاف هستید؟ آیا هر روز شما مثل روزهاى دیگر است؟ آیا هیچ پیشرفتى ندارید؟ ... ما هیچ پیشنهادى براى شما نداریم!!! خدا شاهده ما هم مثل شماییم!

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 17:59 ] [ sheida ]

[ ]

قوانین جالب روزانه

- ﺍُﺩﮐﻠﻦ 200 ﻫﺰﺍﺭ ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﺰﻧﯽ 3 ﺳﺎﻋﺘﻢ ﺑﻮﺵ ﻧﻤﯿﻤﻮﻧﻪ ! بعد یه ﺳﯿﮕﺎﺭ 200 ﺗﻮﻣﻨﯽ ﻣﯿﮑﺸﯽ ﺗﺎ 3 ﺭﻭﺯ ﺑﻮﺵ ﻣﯿﻤﻮﻧﻪ...!

- دقیقا وقتی داری با بابات راجع به گرفتن ماشین حرف میزنی ، همون لحظه تلویزیون یه برنامه پخش میکنه درمورد تاسف بارترین تصادف های تاریخ بشر با ماشین! کلی هم به خانواده ها توصیه میکنه همیشه توی تاکسی اون کسی که اون ته نشسته، زودتر پیاده میشه!

- 1 هفته رژیم حرفه ای شما با 1 ساعت پرخوری بر می گرده!

- هندزفری رو اتو هم بکشیم بعد دو دقیقه گره می خوره!

- اگر همه دنیا تأییدت کنن اون یه نفری که باید تأیید کنه نمی کنه!

- سایز سنگ فرش های پیاده رو یه جوریه که نمی تونی توشون منظم راه بری...

- کیلو کیلو آلبالو و آناناس و هبیاد لو و پرتقال تو یخچال باشه نمی خورین! اما یه رانی که میخری گیر میدی به اون تیکه میوه که تهش مونده! دلت میخواد با کلید درش بیاری!

- اگه تنها باشی همه ماشینا خالیه ، اما اگه دونفر باشید 60 تا ماشینم فقط جا برای 1 نفر دارن! چرا؟!

- وقتایی که با خودت تقلب می‌بری ، امتحان مثه آب خوردنه ، وقتی نمی‌ بری امتحان میشه در حد آزمون دکتری!

- موقع رایت کردن سی دی یا 300 مِگ خالی می مونه یا 5 مگ زیاد میاد که چون یه دونه فایله کاریشم نمی تونی کنی!

- یک ساعت اضافه می خوابی تا دو روز خوابت نمیاد ، یک ساعت کمتر میخوابی تا دو روز خواب آلودی

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 17:54 ] [ sheida ]

[ ]

دوست پسر هم دوست پسرای قدیم

دوست پسر هم دوست پسرهای قدیم... قدیما تا دختره به دوست پسرش می گفت تو خیابون بهم متلک گفتن پسره جوش می آورد و میگفت کی گفته تا برم فلان فلانش کنم... اما حالا تا به دوست پسرش میگه بهم متلک گفتن میگه: بس که امروز ناز شده بودی مردم حق دارن!

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 17:52 ] [ sheida ]

[ ]

دختری بازگشت از سفر...

اووووف ...! مــــای گـــاد! من خیلی هَـــپی ام! چطوری مای فرندِ من! کلی میست کرده بودم! خدارو تنکس،همه چی اوکیه!!! وااای دَدی و مامی رو ببین! وااااوووو تهران چقدر چینج شده! قبلانا این میدون اونور نبود؟ آآآآخ آی لااااااو کبابِ ایرووونی با تومیتو! ساری شما به تومیتو چی میگین ؟! (دختری در بازگشت از سفر سه روزه به دوبی)

[ یک شنبه 17 دی 1391برچسب:,

] [ 17:46 ] [ sheida ]

[ ]